سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دوستیِ دنیای پست را از قلبم برکَن که از آنچه نزد توست، باز می دارد و مانع جستجوی وسیله رسیدن به تو می گردد و نزدیک شدن به تو را از یاد می بَرَد. [امام سجّاد علیه السلام ـ در دعایش ـ]

چکه چکه - نشتی های زبان یک ...

گر نگاهی به ما کند زهرا //دردها را دوا کند زهرا

هنگامی که ابوبکر وعمر تصمیم گرفتند فدک را از حضرت فاطمه(سلام الله علیها)بگیرند واین خبر به ایشان رسید،لباس به تن کرده وچادر بر سر نهاد وبا گروهی از زنان فامیل وخدمتکاران خود به سوی مسجد روانه شد.
در حالی که چادرش به زمین کشیده میشد و راه رفتن او همانند راه رفتن پیامبر(صلی الله علیه وآله)خدا بود،بر ابوبکر-که در میان عده ای از مهاجرین وانصار و غیر آن نشسته بود-وارد شد.دراین هنگام پرده ای بین او ودیگران آویختند؛ آنگاه ناله های جانسوز از دل براورد که همه مردم به گریه افتادند و مجلس ومسجد به سختی به جنبش درآمد.
سپس لحظه ای سکوت کرد تا همهمه مردم خاموش و گریه آنان ساکت شد و جوش و خروش ایشان آرام یافت.انگاه کلامش را با حمد وثنای الهی آغاز فرمود وبر رسول خدا(ص)درودفرستاد.در اینجا دوباره صدای گریه مردم بلندشد.وقتی سکوت برقرار شد،کلام خویش را دنبال کرد و فرمود:
((… پس خدای بزرگ ایمان را برای پاک کردن شما از شرک ونماز را برای پاک کردن شما از تکبر وزکات را برای تزکیه نفس و افزایش روزی و روزه را برای تثبیت اخلاص و حج را برای استحکام دین و عدالت محوری را برای رهایی از تفرقه و جهاد را برای عزت اسلام و صبر را برای کمک در بدست آوردن پاداش قرار داد.
…بعد از تو خبرها ومسائلی پیش آمد که اگر بودی آن چنان بزرگ جلوه نمی کرد.ما تو را از دست دادیم؛مانند سرزمینی که از باران محروم گردد.وقوم تو متفرق شدند؛بیا بنگر که چگونه از راه منحرف گردیدند… ای کاش پیش از تو مرده بودیم،آنگاه که رفتی و خاک تو را در زیر خود پنهان کرد.))
بخش هایی از خطبه فدکیه

                         
سالروز پرپر شدن یاس
سالگرد شروع، نعمت،رحمت، نفس کشیدن، زندگی،بندگی!؟ مستی!؟،شکر!؟ ...
((آفرینش او کامل گردد،بدنش سخت شود،پوستش با هوا سازگار آید و دیده اش تاب دیدن نوربه هم رساند.....انگاه متولدگردد.))
خُلِقَ الاِنسانَ مِن نُطفَةٍ فاِذا هُوَ خَصیمٌ مُبین
همه شب به بیداری اختر شمرد         ز سودا واندیشه خوابش نبرد
چـــو آواز مرغ سحر گوش کرد         پریشانی شب فرامــوش کرد
و در این سالها
عشق تو در وجودم و مهر تو در دلم     با شیر اندرون شد و با جان بدر رَود



<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

چکه چکه - نشتی های زبان یک ...

تو با خدای خود انداز کارو دل خوش دار* که رحم اگر نکند مدعی،خدا بکند