سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و چون دهقانان انبار هنگام رفتن امام به شام او را دیدند ، براى وى پیاده شدند و پیشاپیش دویدند . فرمود : ] این چه کار بود که کردید ؟ [ گفتند : عادتى است که داریم و بدان امیران خود را بزرگ مى‏شماریم . فرمود : ] به خدا که امیران شما از این کار سودى نبردند ، و شما در دنیایتان خود را بدان به رنج مى‏افکنید و در آخرتتان بدبخت مى‏گردید . و چه زیانبار است رنجى که کیفر در پى آن است ، و چه سودمند است آسایشى که با آن از آتش امان است . [نهج البلاغه]

شغل کارمندی.آزاد ِآزاد!!.نمی دونم چی بزارم اسمشو!! - نشتی های زبان یک ...

شغل کارمندی.آزاد ِآزاد!!.نمی دونم چی بزارم اسمشو!!
بسم الله
فوران نق

 

سلام

وقتی آمارهایی که ساعت(دقایق) کتاب خوندن وکار مفیدوتیراژکتاب ونشریات وتعداد تصافات و مرگ ومیرو.....منتشر میشه دیگه خندمم نمی گیره.

قبل ترها یه علامت سوال و تعجبی یه احساس تاسفی یه لب گزه ای یه خنده ای چیزی.

ولی حالا...سیب زمینی به معنای واقعی کلمه.

نمی دونم چقد از دنیا جلوتریم که هی به خودمون تعطیلی میدیم که دنیا بهمون برسه.

فلسفه ی این تعطیلیای بعد از عیدم نفهمیدیم.(فهمیدیم ولی نمی خوایم به رومون بیاریم )البته شاید اگه مدرسه می رفتم این جوری حرف نمی زدم.

<**طولانیه ها از من گفتن**>

نتیجه ی با واسطه شایدم بی ربط : احتمال میدیم به این کارخونه های ماشین سازی ربط داشته باشه.وقتی با هزار جور راه وروش بازاریابی(دوز وکلک) ماشین قالب ملت میشه باید یه جایی ازش استفاده شه.پس راهی نیست جز تعطیلی و ددر اینا.

مگه نگفتن کار عبادته.چرا نمیزارن بندگان خدا به عبادتشون برسن.

اونم با این کیفیت :صبح به مکافات خودتو برسونی اداره.کارت حضور بزنی.بعدش به کار بیرون اداره برسی.

اصلا نه.کارت حضور بزنی.دورهم پنیر چایی با نون تازه می چسبه.

دو تاجک ودو تا خمیازه ودو تا پرونده ودوتا امضاء و........(نقطه چین برا کارمندایی که تعهد کاری دارن ونمی دونم چی کار می کنن).

الله اکبر الله اکبر.این از اون وقتاییه که اول نماز بعد کاره.بعدشم نهار ویه چرت نشسته با چشای بازو یه چای قند پهلو و....ناگهان خیلی زودتراز چیزی که فکر میکنی دیر می شود.

و مانده خستگی بعد از کار!!باز جای شکرش باقیه که سرویس رفت وآمد هست اونم از نوع ولووش.

....اتوبوس هایی  که از درو پنجرشون ....ظاهرا مردمن....

زندگیه کارمندی وهزار جور چاله چوله.حقوق بخور نمیر ووام وبن وفرشگاه تعاونی و....یه تیکه زمین.

جاش مهم نیست.دست متولیان امور خوش.که خوش می درخشند.همتی می خواد هی کوه وبترکونی.جاش برج بسازی.ولی می یرزه.حالا اینکه یه مو از خرس کندنه یا مفت باشه .کوفته باشه یا کوکوشو نمی دونم؟!

نق برا زدن الحمدلله یا متاسفانه کم نیست تو و این زمینه.

از اینکه میری تو اتاق به جای اینکه جواب تورو بدن با پشت تلفنی از مهمونیه دیشبش حرف می زنه.

یا اینکه کسی تو اتاق نیست چون رفته برا خودش چایی بریزه یا از بس چایی خورده رفته....

از کاغذ بازیاش.پاس دادن های این اتاق اون اتاق.بالا پایین.چپ وراستش.

از یقه بستناش و مقنعه جلو کشیدناش.

از زیر اب زدناش ودورو بازیاش.

از پارتی بازیاش وریا کاریاش.

از برره بازیاش(به قول دادام)

از..................................

یه بار کارم به نت خونه ی پژوهشگاه ح ...ود... افتاد.بدیدم انچه که نباید.یه عزیز با ظاهر م....با علی ماشاالله ر...

پشت سیستم و صفحه ای که باز کرده بود  (البته سعی کرده بود مخفی باشه)یحتمل کار تحقیقاتی بوده.

و من چه ابلهانه افسوس می خورم به حال کسانی که امام حسین(ع) گفت :شما شکمهایتان از حرام پر شده.

ومن چه....فراموش کردم مهم برای خیلی ها پشت میز نشینیه.اگر هر سالم سال خدمت گزاری نامگذاری شه فرقی...

ومن فکر می کنم به عیدی که برای من عید نبود وبرای عید بودنش بهونه ای پیدا نکردم.

......

بماند

 .

 

 .

حاشیه ای که حاشیه نیست!!

1- تشکر کنم از نویسنده وبلاگ یگان که زحمت این لوگو جیغ رو(بعد از شونصد بار طرح زدن )کشید.

2- اول به دوستانی که یا کارمندن یا با زندگیه کارمندی یه جور ربط پیدا می کنن بگم که قصد توهین به هیچ احدی وناسی و ندارم ونداشتم.چون اطراف خودمم کم نیستن قشر کارمند.ولی این یه نتیجه از مشاهدات 16-17 ساله من از دو تا از ادارات کلاس بالاست که افتخار همسایگیشونو داریم. به علاوه ی اینکه خلاصه کار خودمونم تا حالا به ادارها کم نیفتاده وکم ندیدم کسانی که کار می کنن و هدفشون جز رضایت خدا نیست.

3- فردای افطاری ریاست جمهوری دوباره یه خانواده دیگه همون جای قبلی خیابون نشین شدن.و من احمقانه با خودم گفتم کاشکی یه روز زودتر میومدن تا کلی وبلاگ نویسم می دیدنشون.با اینکه اینقدر که هیچی ندارن اصلا دیده نمیشن و....

وقتی شب تا صبح بارون میاد نمی دونم مرد خونه با چه رویی می تونه تو روی زن ودختر بچش نگاه کنه که حتی تو خیابونم نمی تونن .....

یاد داستان بچگیا می یفتم.همون پیرزنی که به خاطر بارون کلی حیوون وتو خونش جا داد.

4- به قول یکی از فیلم های علی حاتمی((همه چیزمان به همه چیزمان می اید))

5- برای نوشته بالا کلی بهونه داشتم.اینکه قراربود 5شنبه بعد از یه ماه که به خودم تعطیلی داده بودم برم حوزه.اینکه قرار بود با دوستای که یک سال ندیده بودمشون برم قم .اینکه قرار بود تو قم دو تا از وبلاگ نویسا رو ببینم.اینکه صبح این وبلاگ وبا این وبلاگ و خوندم و حالم گرفته شد.

6- به این فکر می کنم که خودم چی کار باید می کردم که انجام ندادم و حالا بهونه میگیرم.

7- این پست اگه خیلی اشفته است ببخشید.خیلی جاهاشو بدون پاک نویس کردن نوشتم یعنی همین جوری ...

8- خدا رحمتش خیلیه ولی حیای...

9_متنفرم از اینکه وبلاگم بخواد تلویزیون بشه و من بازیگرش.

 10 - متنفرم از مدعی بودن و مدعیان.دروغ گفتن و دروغ گویان.ریا کردن و ریا کاران.....(حتما تو یه پست دیگه می نویسم)

 

 

خدایا مارو لحظه ای به خودمون وامگذار.

خدایا مارو به قافله خمینی و یارانش برسان.

      الهی آمین




شغل کارمندی.آزاد ِآزاد!!.نمی دونم چی بزارم اسمشو!! - نشتی های زبان یک ...

تو با خدای خود انداز کارو دل خوش دار* که رحم اگر نکند مدعی،خدا بکند