سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] اگر خداوند از نافرمانى خود بیم نمى‏داد ، واجب بود بشکرانه نعمت‏هایش نافرمانى نشود . [نهج البلاغه]

والسلام - نشتی های زبان یک ...

والسلام
بسم الله الرحمن الرحیم
هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ

در حقیقت مالک اصلی خداست ***این امانت بهر روزی دست ماست

یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد

نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد

راهی نروم که بی راه باشد

خطی ننویسم که آزار دهد کسی را

یادم باشد که روزو روزگار خوش است

همه چیز رو به راه و بر وفق مراد است وخوب

تنها،تنها دل ما دل نیست

نمی دانم چه می خواهم بگویم زبانم در دهان باز بسته است

1) مرگ حق است و به مانند حرف حق تلخ.تلخه تلخ برای اطرافیان هر چند شیرین برای خود.هفت روز گذشت و چه زود می گذرد.5 شنبه شب زمانی که ماشین متوفیات شیراز به محله تان رسید،باورم شد.نمی دانستم بگویم رسیدن به خیریانه.وقتی شنبه به منزل نو سرزدم ودیدم از هیاهوی روز تشییع خبری نیست وهمه چیز آرام شده مطمئن شدم خستگی سفر را بدر کرده ای.وچیزی که ماند خاطره ای تلخ و فراموش نشدنی. یادآوری اینکه معلوم نیست تا چه زمانی به ما مهلت دهند.(این چند عکس مربوط به روز تشییع و...)

زندگی مثل بزرگراهی است با دوربین های کنترل نامحسوس ،بدون دور برگردان.

و چه بدکه اتفاقاتی مثل مرگ و مریضی و...مانند پلیس بزرگراه مارا به خود آورد.(شاید)

2)مطمئناً دومین تجربه ی مفیدم بعد از دانشگاه رفتن ورود به دنیای وبلاگ نویسی بود.هرچند مدت زیادی طول نکشید ولی اثرش مانند گذاشتن ته سیگار بر روی پوست همیشه همراهم خواهد ماند.

اوایل از اینکه در این دنیای مجاز،تعداد زیادی دوست همسن و سال و همزبان و هم عقیده و...پیدا کرده ام با دمب نداشته ام گردو می شکستم ولی آنچه یافتیم سرابی بود که آب پنداشته بودیم.

انصافا در این مدت کم دوست خوب پیدا نکرده ام، که خیلی دوست داشتم اسمشان را هم بگویم ولی برای اینکه شبهه ایجاد نشود اسم نمی برم ولی خود می دانند که دست از سرشان بر نخواهیم داشت.(این یک تهدید جدی است)

باید اعتراف کنم که تحمل دیدن برخی از کارها و حرف ها و...را از این محیط و بعضی از دوستان مذهبی نداشته و نخواهم داشت.

3)تا حدودی شخصیت هر وبلاگ نویس در پست هایی که می نویسد،کامنت هایی که برای دیگران می گذارد،پاسخ کامنت هایی که می دهد و گفتمان در محیط مسنجر مشخص می شود.

●گروهی از دوستان نوع ادبیاتشان در تمام موارد بالا یکی است.

●گروهی دیگر افرادی هستند که وقتی مطالب وبشان را می خوانی فکر می کنی باید بگویی سلام علیکم اخوی یا احوال شما خواهرگرامی.ولی کافی است دو سه بار در مسنجر هم کلام شوید.خواهید دید این خواهرو برادرمشدی تر از این حرف ها هستند که پنداشته بودی.

(نوشته نگین را خواندم وبا حرفایش موافقم ولی به نظر من مشکل زمانی پیش می آید که یک نقش ارزشی را یک نابازیگر بازی کند)

●گروه های دیگر هم حتما هستند که من فعلا در موردشان خبر ندارم.

(خوشحال میشوم نظر دوستانی راکه تابحال وب من را خوانده وبا اینجاب چتیده اند را در مورد خودم بدانم.اگر زحمت نبود،بدون تعارف در کامنتدونی برایم بنویسید)

●این مثل را شاید شنیده باشیدکه((تخم مرغ هایت را در یک سبد مگذار)).(بیشتر در قسمت سرمایه گذاری در اقتصاد مطرح می شود)

تعدادی از دوستان این مثل را سرلوحه ی عمل دلداگیه خود قرار داده وجگرکی باز کرده وقلب ودل خود را تکه تکه کرده و بین دوستان ... به امانت گذاشته تا اگر خدای نکرده ...روح و روانشان آسیب جدی نبیند.واقعاً جای احسنت ندارد؟! دارد.

در تعجبم از اینکه بعضی از دوستان که اتفاقاً شهره هستند به صفات عالیه فقط فرصت کامنت گذاشتن در وبلاگ های جنس موافق را ندارند و هر وقت بخواهید در مسنجر با این دوستان صحبت کنید،کلاس های داشته و نداشته شان دیر میشود و یا از وقت خوابشان می گذرد و یا......

نمی دانم باید خوشحال بود از اینکه قیمت کلاه شرعی اینقدر پائین آمده که تقاضا برایش اینقدر افزایش پیدا کرده یا نه؟!

أُولَـئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُاْ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا بِالآَخِرَةِ فَلاَ یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلاَ هُمْ یُنصَرُونَ.بقره (86)

اینها همان کسانند که آخرت را به زندگى دنیا فروخته‏اند; از این رو عذاب آنها تخفیف داده نمى‏شود; و کسى آنها را یارى نخواهد کرد.(86)

4)هدفمان از زدن این وبلاگ این بود که بلند بلند نق بزنیم یا آواز سر دهیم وتسبیح بچرخانیم ولی ظاهرا شبیه کسی که دانه های تسبیح را آرام به حرکت در می آورد در حالی که زیر لب ذکر می گوید جلوه کرده ایم واین با اهداف ما منافات دارد که هیچ،تحمل سنگینی لباس میش بر باطن گرگ صفت خود را هم نداریم و از اینکه مثل زنبور بی عسل حرفی بزنیم که عامل نباشیم بیزاریم و برای غافلی چون من که توجه به حاشیه و فرع مانعی است برای توجه به اصل،وبلاگ نویسی قوز بالا قوز شده واگر مجبور به دیدن دروس مجازی نبودم حتماً جای رایانه ام را در کوچه پهن می کردم و شاید بدتر سه طلاقه اش می کردم که چشمم در چشمانش نیفتد که اصلاً دل خوشی از هم نداریم.

(مورد چهار از اعترافات سعود دهنمکی را اگر نخوانده اید بخوانید)

5)خلاصه کلام خواستیم بگوییم نق نقو دیگر اینجا نمی نویسد.چون :

1_5 )اولین و مهمترین دلیل اینکه قلم خوبی ندارد.

2_5 )نق هایی که قصد زدنش را داشتیم نتیجه اش مثل تریبون آزاد در اخبار 20:30 است که صبح حرفمان را بزنیم و شب هم خودمان نگاه کنیم.

3_5)در ضمن بیم آن میرفت که با مشاهداتمان از این دنیا در آینده ای نه چندان دور،نقی بزنیم که علاوه بر اینکه دندان بعضی از دوستان خودی در دهانشان شکسته شود،دل عده ای هم بشکند و از آنجا که دل شکستن هنر نمی باشد،عطایش را به لقایش بخشیدیم.

6)از دوستانی که در این مدت با کامنت های خود باعث دلگرمی نق نقو شدند ویا اینکه لینک و لوگوی مارا در وبشان گذاشتند تشکر کنم و بگویم اگر از این به بعد هم لینک و لوگوی مارا برندارند ضرر نخواهند کرد،چون این وب را به یک دوست اهل سپرده ام وان شالله برای پست های بعدی از لحاظ اسم جدید و قسمت لینک و لوگو سروسامان پیدا خواهد کرد.(همین جا از دوست عزیزی که در مورد لوگوی ع...تذکر غیر مستقیم داده بود تشکر می کنم.حتماً ارزشش را داشت که شخصیت مرا....ولی جداًاز شما توقع نداشتم)

7)اوووووووووووه.چقدر حرف زدیم.ولی اشکال ندارد چون دو هفته است که قصد کرده ایم پست خداحافظی را بنویسم ولی با اتفاقاتی که افتاد نه حال و حوصله و نه دل ودماغ داشتیم.واگر در اینجا یادگاری از امل(لوگو و...) نداشتیم واصرار دوستم نبود حتما ادرس را هم می سوزاندیم.(چه سرنوشت غم انگیزی)

8)اگر در این مدت حرفی زدیم که خاطر کسی را مکدر کردیم همین جا حلالیت می طلبیم و کامنت ها را هم خصوصی کرده ایم که اگر موردی هست بگویید تا ما از دلتان در بیاوریم.

9)محرم نزدیک است.یاد ما هم باشید.

10)خداحافظ.التماس دعا




والسلام - نشتی های زبان یک ...

تو با خدای خود انداز کارو دل خوش دار* که رحم اگر نکند مدعی،خدا بکند